بیش از ۹۰٪ کسب وکارهای آنلاین شکست می خورند. اما دلیلش معمولاً یک ایده بد نیست، بلکه یک شروع اشتباه است.
بسیاری از کارآفرینان تمام انرژی خود را روی ایده متمرکز می کنند و فراموش می کنند که موفقیت یک کسب وکار آنلاین به فونداسیون آن بستگی دارد. تصمیم های کلیدی، به خصوص در انتخاب زیرساخت فنی، مثل پی ریزی یک ساختمان است. یک فونداسیون ضعیف، آینده بهترین ایده ها را هم به خطر می اندازد.
به همین دلیل، این مقاله یک چک لیست تکراری دیگر نیست.
این یک نقشه راه استراتژیک است که از نگاه یک معمار فنی و محصول طراحی شده. هدف ما این است که به شما کمک کنیم به جای ساخت یک «وب سایت»، یک «سیستم» تجاری پایدار و مقیاس پذیر بسازید؛ سیستمی که از روز اول برای رشد، رقابت و جذب سرمایه مهندسی شده باشد.
برای مطالعه بیشتر حتما بخوانید: آیا راه اندازی کسب و کار آسان است؟ واقعیت های کارآفرینی
پیش از مرحله صفر: بازسازی مدل ذهنی (Mindset Shift)
قبل از انتخاب نام، دامنه یا پلتفرم، اولین و مهم ترین قدم شما یک تغییر فکری است. بزرگ ترین اشتباه، نگاه کردن به کسب وکار اینترنتی به عنوان یک «پروژه» است. پروژه شروع و پایان دارد، اما کسب وکار اینترنتی یک «سیستم» زنده است که باید دائما رشد کند و با بازار سازگار شود.
ذهنیت «ساخت سایت» (نگاه کوتاه مدت)
- تمرکز: آنلاین شدن به هر قیمتی.
- معیار موفقیت: وب سایت بالا بیاید.
- نتیجه: انتخاب های عجولانه و ارزان که در آینده جلوی رشد شما را می گیرند.
ذهنیت «ساخت بیزینس» (نگاه بلندمدت)
- تمرکز: طراحی سیستمی که برای رشد و سودآوری ساخته شده.
- معیار موفقیت: رشد شاخص های کلیدی مثل فروش و بازگشت مشتری.
- نتیجه: تصمیم گیری استراتژیک درباره تکنولوژی، برند و بازاریابی به عنوان یک سرمایه گذاری.
این رویکرد شما را از یک تله بزرگ به نام «بدهی فنی» (Technical Debt) دور نگه می دارد. بدهی فنی یعنی هزینه های پنهانی که امروز با انتخاب یک راهکارِ سریع اما ضعیف، برای فردای کسب وکارتان ایجاد می کنید. هر ویژگی جدید و هر تغییری در آینده، با این بدهی فنی پیچیده تر، کندتر و پرهزینه تر خواهد شد.
شما در حال ساخت یک دارایی دیجیتال ارزشمند هستید، نه یک بروشور آنلاین یکبار مصرف.
فاز اول: از ایده تا مدل کسب وکار اعتبارسنجی شده
ایده ها ارزان هستند. چیزی که ارزش واقعی می سازد، حل یک مشکل مشخص برای گروهی مشخص از مشتریان است. در این فاز، هدف شما شکار ایده نیست، بلکه کشف یک «مشکل ارزشمند» و تست کردن فرضیات با کمترین هزینه است.
برای مطالعه بیشتر حتما بخوانید: چگونه ایده کسب و کار اینترنتی را اعتبارسنجی کنیم؟
۱. کشف مشکل، نه شکار ایده
با یک راهکار شروع نکنید («بیا یک اپلیکیشن بسازیم»). با یک مشکل شروع کنید. یک مشکل زمانی ارزشمند است که مردم فعالانه برای حل آن تلاش می کنند و حاضرند برای یک راهکار خوب پول خرج کنند.
- دنبال اصطکاک بگردید: در کارهای روزمره به دنبال چه فرآیندهای کند، پرهزینه یا اعصاب خردکنی هستید؟ لیستی از آن ها تهیه کنید.
- در جوامع آنلاین گوش کنید: به پلتفرم هایی مثل ردیت، لینکدین یا توییتر بروید. عباراتی مثل «چطور می توانم...؟»، «از اینکه ... خسته شدم» یا «ای کاش ابزاری برای ... بود» را جستجو کنید. این ها معادن طلای مشکلات واقعی هستند.
۲. آنالیز رقبا و بازار برای پیدا کردن شکاف
تحلیل رقبا برای کپی کردن نیست، برای پیدا کردن یک «شکاف» استراتژیک است. شما به دنبال یک نیاز برآورده نشده، یک گروه مشتری نادیده گرفته شده، یا یک ضعف واضح در محصول رقبا هستید. یک جدول ساده بسازید:
- ستون ۱: نام رقبا
- ستون ۲: چه مشکلی را حل می کنند؟ (ارزش پیشنهادی آن ها)
- ستون ۳: نقطه قوت اصلی آن ها چیست؟
- ستون ۴: بزرگ ترین ضعف یا نقطه قابل بهبود آن ها کجاست؟ (اینجا فرصت شماست).
۳. طراحی مدل کسب وکار اولیه (Business Model Canvas)
به جای نوشتن یک طرح تجاری ۵۰ صفحه ای، از «بوم مدل کسب وکار» استفاده کنید. این یک ابزار استراتژیک یک صفحه ای است که به شما کمک می کند مدل خود را سریع طراحی کنید. در این مرحله فقط روی دو بخش تمرکز کنید:
- مشتریان (Customer Segments): دقیقاً برای چه کسی ارزش خلق می کنید؟ (هرچه دقیق تر، بهتر)
- ارزش پیشنهادی (Value Proposition): شما دقیقاً چه مشکل دردناکی را از این گروه حل می کنید؟ هدف شما در اینجا رسیدن به «تناسب مشکل و راه حل» (Problem-Solution Fit) است.
برای مطالعه بیشتر حتما بخوانید: مدل کسب و کار یا بیزینس مدل چیست + معرفی بهترین بیزینس مدل
۴. اعتبارسنجی بدون کدنویسی: تست ایده با کمترین هزینه
قبل از ساختن هر چیزی، باید بفهمید آیا کسی اصلاً به ایده شما اهمیت می دهد یا نه. این کار را با دو روش سریع و ارزان انجام دهید:
تست صفحه فرود (Landing Page Test):
- یک صفحه ساده با ابزارهایی مثل Carrd یا Webflow بسازید.
- ارزش پیشنهادی خود را در یک جمله واضح و قدرتمند بنویسید (مثلاً: «تنها ابزار مدیریت پروژه که به جای ۱۰ دقیقه، در ۱۰ ثانیه آپدیت می شود»).
- یک فرم ساده برای ثبت ایمیل با دکمه «برای دسترسی زودهنگام ثبت نام کنید» قرار دهید.
- با یک بودجه کوچک (مثلاً ۱ میلیون تومان) در لینکدین یا اینستاگرام، ترافیک هدفمند به صفحه بفرستید.
- نتیجه: اگر از هر ۱۰۰ نفر بازدیدکننده، بیش از ۵ نفر ایمیل خود را وارد کردند (نرخ تبدیل +۵٪)، شما یک سیگنال مثبت اولیه دارید.
مصاحبه با مشتری:
حداقل با ۱۰ مشتری بالقوه صحبت کنید. مهم: درباره راه حل خودتان صحبت نکنید. درباره مشکل آن ها بپرسید: «در حال حاضر این مشکل را چطور حل می کنید؟»، «چه چیزی در این فرآیند شما را کلافه می کند؟». این مصاحبه ها داده های کیفی فوق العاده ارزشمندی به شما می دهند.
فاز دوم: ساخت فونداسیون فنی و برندینگ
حالا که ایده شما اعتبارسنجی شده، زمان ساخت فونداسیون است. تصمیمات این فاز، به ویژه انتخاب پلتفرم فنی، دی اِن اِی کسب وکار شما را برای سال ها شکل می دهد و تغییرشان در آینده به شدت پرهزینه است.
1. انتخاب نام و ثبت هویت برند: فراتر از یک لوگو
برند، قول شما به مشتری است. این هویت در نام، لوگو، رنگ ها و لحن شما جاری می شود. یک نام قوی باید:
- به یادماندنی باشد.
- منحصر به فرد باشد.
- دامنه اینترنتی آن (به خصوص .com و .ir) آزاد باشد.
اما برند فراتر از ظاهر است. یکپارچگی در تمام نقاط تماس با مشتری—از تجربه کاربری سایت تا لحن ایمیل پشتیبانی—اعتماد می سازد. و اعتماد، سنگ بنای وفاداری است.
2. تصمیم حیاتی: انتخاب پلتفرم فنی
این مهم ترین تصمیم فنی شما با پیامدهای استراتژیک بلندمدت است. این انتخاب، مانند تعیین نوع فونداسیون یک آسمان خراش است؛ بعد از ساخت، تغییرش تقریباً غیرممکن است.
گزینه اول: سیستم های آماده (وردپرس، فروشگاه سازها)
این سیستم ها برای شروع سریع جذاب اند اما برای یک کسب وکار جدی، تله های استراتژیک خطرناکی دارند.
مزایا: سرعت اولیه برای سایت های بسیار ساده (مثل وبلاگ شخصی).
معایب استراتژیک:
- کند و غیرقابل مقیاس: این پلتفرم ها زیر بار ترافیک بالا و منطق تجاری پیچیده، دچار افت سرعت شدید می شوند. هر پلاگین، یک سربار اضافی است که تجربه کاربر را خراب کرده و فروش را کاهش می دهد.
- ریسک بالای امنیتی: بزرگ ترین ریسک این سیستم ها، اکوسیستم پلاگین های سوم شخص است. هر پلاگین، یک درب پشتی بالقوه برای نفوذ هکرهاست، به خصوص اگر به روزرسانی نشود.
- انعطاف پذیری نزدیک به صفر: شما در چارچوب قالب ها و پلاگین ها زندانی هستید. ساخت یک تجربه کاربری منحصر به فرد که مزیت رقابتی شما باشد، با این ابزارها تقریباً غیرممکن است.
گزینه دوم: برنامه نویسی اختصاصی
این رویکرد، انتخاب استاندارد کسب وکارهایی است که با هدف ساخت یک دارایی دیجیتال ارزشمند و بلندمدت وارد میدان می شوند.
مزایا:
- سرعت و عملکرد بهینه: پلتفرم دقیقا برای نیازهای شما مهندسی می شود. نتیجه: سرعت بارگذاری فوق العاده و تجربه کاربری روان.
- امنیت حداکثری: کد منبع در کنترل شماست و سطح آسیب پذیری آن در مقایسه با سیستم های عمومی بسیار کوچکتر است.
- مالکیت کامل و انعطاف پذیری بی نهایت: کد، یک دارایی ارزشمند متعلق به شرکت شماست. پلتفرم شما می تواند بدون هیچ محدودیتی همراه با کسب وکارتان رشد کند.
- چه زمانی ضروری است؟ اگر کسب وکار شما نیاز به یک تجربه کاربری خاص دارد، با حجم بالایی از داده یا کاربر سروکار خواهد داشت، یا مزیت رقابتی شما مبتنی بر تکنولوژی است، برنامه نویسی اختصاصی یک ضرورت استراتژیک است.
3. تعریف حداقل محصول پذیرفتنی (MVP)
MVP یک محصول ناقص یا ارزان نیست؛ بلکه هوشمندانه ترین نسخه از محصول شماست. MVP ابزاری است که یک مشکل اصلی را برای اولین گروه از کاربران شما به بهترین شکل ممکن حل می کند تا بتوانید با کمترین هزینه، بیشترین بازخورد واقعی را جمع آوری کنید.
برای تشخیص ویژگی های حیاتی از غیرحیاتی، از یک چارچوب ساده مثل MoSCoW استفاده کنید:
- Must-have (باید داشته باشد): ویژگی هایی که بدون آن ها محصول مطلقاً کار نمی کند. MVP شما اینجاست.
- Should-have (بهتر است داشته باشد): ویژگی های مهمی که می توان در نسخه بعدی اضافه کرد.
- Could-have (می تواند داشته باشد): ایده های جذاب اما غیرضروری.
- Won't-have (نخواهد داشت): ویژگی هایی که آگاهانه برای نسخه های بعدی کنار می گذارید.
فاز سوم: عرضه MVP و جذب اولین کاربران (Go-to-Market)
عرضه MVP یک پرتاب محصول با تبلیغات گسترده نیست. هدف شما در این مرحله، فروش انبوه نیست؛ بلکه یادگیری حداکثری است. شما محصول را عرضه می کنید تا فرضیات خود را با کاربران واقعی بسنجید. موفقیت شما اینجا با کیفیت بازخوردها سنجیده می شود، نه حجم فروش.
1. آماده سازی برای پرتاب: چک لیست نهایی
MVP شما باید محدود باشد، اما هرگز ناقص یا غیرحرفه ای نه. قبل از دعوت اولین کاربر، این موارد را کنترل کنید:
چک لیست فنی:
- سرعت: آیا صفحات کلیدی زیر ۳ ثانیه بارگذاری می شوند؟
- امنیت: آیا گواهی SSL (HTTPS) فعال است و فرم ها در برابر حملات اولیه مقاوم هستند؟
- تحلیل داده: آیا ابزار Analytics برای رصد رفتار کاربران نصب شده است؟ بدون داده، یادگیری ممکن نیست.
چک لیست محتوایی:
- وضوح: آیا صفحه اصلی در ۵ ثانیه توضیح می دهد محصول شما چیست و چه مشکلی را حل می کند؟
- سادگی: آیا فرآیند ثبت نام و استفاده از ویژگی اصلی، روان و بدون ابهام است؟
- ارتباط: آیا یک راه ساده و مشخص (ایمیل یا چت) برای ارسال بازخورد توسط کاربر وجود دارد؟
2. استراتژی جذب اولین ۱۰۰ کاربر
برای جذب اولین کاربران، کارهایی را انجام دهید که مقیاس پذیر نیستند. هدف شما در این مرحله، حجم بالا نیست، بلکه یادگیری عمیق از کاربران اولیه است.
- ارتباط مستقیم: با همان افرادی که در فاز اعتبارسنجی مصاحبه کردید، شخصاً تماس بگیرید. آن ها بهترین گزینه ها برای شروع هستند.
- حضور در جوامع تخصصی: به گروه های لینکدین، ردیت یا دیسکورد بروید که مخاطب شما آنجاست. به دنبال سوالات و مشکلات مرتبط بگردید و محصول خود را به عنوان یک راه حل مفید (و نه تبلیغاتی) معرفی کنید.
- بازاریابی محتوای هدفمند: یک مقاله عمیق و کاربردی بنویسید که یک مشکل مشخص مخاطب را حل می کند. سپس در انتهای آن، MVP خود را به عنوان ابزاری برای حل کامل تر آن مشکل معرفی کنید.
3. ساخت حلقه بازخورد (Feedback Loop)
حلقه بازخورد، موتور محرک تکامل محصول شماست. این یک فرآیند ساده و سیستماتیک است: جمع آوری، تحلیل، اقدام.
- جمع آوری (داده کیفی): از کاربران خود فعالانه سوال بپرسید. برای فعال ترین کاربران یک ایمیل شخصی بفرستید و یک تماس ۱۵ دقیقه ای برای شنیدن نظراتشان پیشنهاد دهید.
- تحلیل (داده کمی): به ابزار Analytics خود بروید. کاربران در کدام مرحله از سایت شما خارج می شوند؟ از کدام ویژگی بیشتر استفاده می کنند؟
- اقدام (بهبود محصول): از این داده ها به عنوان ورودی اصلی برای برنامه ریزی و اولویت بندی ویژگی های جدید در نقشه راه محصول (Product Roadmap) خود استفاده کنید.
فاز چهارم: ساخت موتور رشد (بازاریابی و فروش)
وقتی محصول شما توسط کاربران اولیه تأیید شد، زمان حرکت از جذب دستی به ساخت یک «موتور رشد» است. این موتور، یک سیستم قابل پیش بینی برای جذب مشتریان جدید است. تمرکز شما از «ساخت محصول» به «ساخت بازار برای محصول» منتقل می شود.
1. انتخاب کانال های اصلی بازاریابی: قدرت تمرکز
بزرگ ترین اشتباه در این مرحله، تلاش برای حضور همزمان در تمام کانال هاست. این کار منابع شما را هدر می دهد و در هیچ کانالی به نتیجه معنادار نمی رسید. واقعیت این است: اکثر کسب وکارهای موفق، بیش از ۸۰٪ رشد خود را فقط از یک یا دو کانال کلیدی به دست می آورند. وظیفه شما ساده است: کانال های مختلف را آزمایش کنید، برنده ها را پیدا کنید و سپس تمام منابع خود را بی رحمانه روی آن ها متمرکز کنید.
2. بهینه سازی برای موتورهای جستجو (SEO): دارایی بلندمدت شما
سئو یک فعالیت ثانویه نیست؛ یک دارایی استراتژیک است که ارزش آن به مرور زمان چند برابر می شود. جستجوی ارگانیک معمولاً باکیفیت ترین ترافیک و بالاترین نرخ تبدیل را برای کسب وکارها به ارمغان می آورد. اهمیت سئو از روز اول به دو دلیل کلیدی است:
- اثر مرکب: کسب رتبه در گوگل زمان بر است. هرچه زودتر شروع کنید، زودتر از اثر مرکب آن بهره مند می شوید.
- پیوند با معماری فنی: اینجا جایی است که تصمیم اولیه شما برای انتخاب پلتفرم، نتیجه می دهد. یک پلتفرم سریع، امن و با کدنویسی بهینه (که از ویژگی های ذاتی برنامه نویسی اختصاصی است)، مستقیماً روی معیارهای حیاتی گوگل (Core Web Vitals) تأثیر مثبت دارد. این یک مزیت رقابتی پایدار است که رقبای شما روی پلتفرم های آماده به سادگی نمی توانند آن را کپی کنند.
3. مقدمه ای بر قیف فروش آنلاین (Sales Funnel)
قیف فروش، نقشه سفر مشتری شما از یک غریبه به یک خریدار وفادار است. درک این قیف برای رشد کسب وکار حیاتی است. یک قیف ساده شامل این مراحل است:
- آگاهی (Awareness): کاربر برای اولین بار با شما آشنا می شود.
- توجه (Consideration): کاربر محتوای شما را بررسی و راه حل شما را ارزیابی می کند.
- تبدیل (Conversion): کاربر اقدام اصلی را انجام می دهد (خرید، ثبت نام).
- وفاداری (Loyalty): مشتری بازمی گردد و شما را به دیگران معرفی می کند.
قدرت واقعی قیف، در نقش تشخیصی آن است. با تحلیل نرخ تبدیل بین هر مرحله، می توانید دقیقاً بفهمید موتور رشد شما در کجا «نشتی» دارد و آن نقطه را بهینه کنید.
برای مطالعه بیشتر حتما بخوانید: قیف فروش چیست؟ نحوه طراحی و ساخت قیف فروش
کسب وکار شما آماده حضور در جیب مشتریان است؟
پس از ساخت یک فونداسیون وب قدرتمند، گام منطقی بعدی برای بسیاری از کسب وکارهای پیشرو، تسخیر فضای موبایل است. یک اپلیکیشن موبایل فقط یک ابزار نیست؛ بلکه مستقیم ترین کانال شما برای ایجاد وفاداری، افزایش تعامل و ساخت یک مزیت رقابتی پایدار است.
![]()
تیم ما در نوپرداز، ایده های شما را به اپلیکیشن های نیتیو (Native) و وب اپلیکیشن های پیش رونده (PWA) برای اندروید و iOS تبدیل می کند. ما با تکیه بر فرآیندی مهندسی شده از تحلیل استراتژیک و طراحی UI/UX خیره کننده تا برنامه نویسی با تکنولوژی های مدرن مانند Flutter، محصولی را خلق می کنیم که نه تنها زیبا و سریع، بلکه برای رشد و مقیاس پذیری آینده شما معماری شده است.
اگر به دنبال تبدیل ایده خود به یک دارایی دیجیتال ارزشمند هستید، خدمات حرفه ای ساخت اپلیکیشن موبایل ما را بررسی کنید و ببینید چگونه می توانیم چشم انداز شما را به واقعیت تبدیل کنیم.
نتیجه گیری: کسب وکار شما یک سیستم زنده است، نه یک پروژه
همانطور که دیدیم، ساخت یک کسب وکار آنلاین موفق، یک چک لیست ساده نیست؛ بلکه یک فرآیند مهندسی است. این مسیر با تغییر نگرش شما شروع می شود و با ساخت یک موتور رشد قابل پیش بینی به بلوغ می رسد.
در تمام این مسیر، یک حقیقت ثابت است: کسب وکار شما یک سیستم زنده است و فونداسیون آن، سرنوشتش را تعیین می کند. از میان تمام تصمیمات اولیه، انتخاب زیرساخت فنی، ماندگارترین و پرهزینه ترین تأثیر را دارد. این انتخاب مستقیماً بر سرعت، امنیت، تجربه کاربری و توانایی شما برای نوآوری در آینده اثر می گذارد.
در اقتصاد دیجیتال امروز، برندگان لزوماً صاحبان بهترین ایده ها نیستند. برندگان کسانی هستند که بهترین و انعطاف پذیرترین پلتفرم را برای اجرای سریع، یادگیری مداوم و رشد پایدار ساخته اند.
این فونداسیون فنی، بزرگترین مزیت رقابتی شماست. انتخاب شریکی که این دیدگاه مهندسی و بلندمدت را درک کند، یک تصمیم تاکتیکی نیست، بلکه حیاتی ترین حرکت استراتژیک شما برای ساختن یک کسب وکار ماندگار است.
سوالات متداول درباره راه اندازی کسب و کار اینترنتی (FAQ)
در این بخش به پرتکرار ترین سوالات درباره راه اندازی کسب و کار اینترنتی پاسخ داده ایم:
۱. هزینه واقعی راه اندازی یک کسب و کار اینترنتی چقدر است؟
این هزینه یک عدد ثابت نیست و مستقیماً به چشم انداز شما بستگی دارد. یک سایت وردپرسی ممکن است با هزینه اولیه پایین راه اندازی شود، اما شما را در آینده با هزینه های سنگین «بدهی فنی» مواجه می کند. ساخت یک MVP روی پلتفرم اختصاصی، سرمایه گذاری اولیه بیشتری می طلبد، اما هزینه کل مالکیت (TCO) را در بلندمدت به شدت کاهش داده و یک دارایی ارزشمند برای شما می سازد.
۲. آیا راه اندازی کسب و کار اینترنتی بدون سرمایه اولیه امکان پذیر است؟
بله، اگر منظورتان از «سرمایه» پول باشد. فاز کشف مشکل و اعتبارسنجی ایده را می توانید با «سرمایه زمانی و مهارتی» خود و تقریباً بدون هزینه مالی پیش ببرید. اما برای ساخت یک محصول فنی قدرتمند و رشد پایدار، سرمایه گذاری مالی در یک نقطه مشخص، کاملاً ضروری است.
برای مطالعه بیشتر حتما بخوانید: آیا برای شروع کسب و کار نیاز به سرمایه است؟
۳. اگر هیچ ایده ای برای شروع کسب و کار آنلاین نداشته باشم، چه کار کنم؟
سوال را عوض کنید. به جای «شکار ایده»، «شکارچی مشکل» باشید. در حوزه ای که به آن علاقه دارید، به دنبال ناکارآمدی ها، فرآیندهای خسته کننده و راه حل های ناقص بگردید. انجمن های آنلاین و نظرات کاربران رقبا، معادن طلای مشکلاتی هستند که مردم حاضرند برای حلشان پول بپردازند.
۴. چه مدت طول می کشد تا یک کسب و کار اینترنتی به سودآوری برسد؟
هرکس که به شما یک پاسخ قطعی و زمانی دقیق بدهد، قابل اعتماد نیست. به عنوان یک معیار واقع بینانه، بسیاری از کسب وکارها بین ۲ تا ۳ سال برای رسیدن به سودآوری زمان نیاز دارند. در استارتاپ های فناوری که رشد کاربر بر سودآوری اولویت دارد، این زمان می تواند حتی طولانی تر باشد.
5. وردپرس بهتر است یا برنامه نویسی اختصاصی؟
این یک تصمیم استراتژیک است. از خود بپرسید: «آیا تکنولوژی، هسته اصلی مزیت رقابتی من است؟»
- وردپرس: برای سایت های ساده (وبلاگ، اطلاع رسانی) که تکنولوژی در آن ها نقش حیاتی ندارد.
- برنامه نویسی اختصاصی: برای کسب وکارهای جدی که سرعت، امنیت و تجربه کاربری خاص، بخشی از مدل کسب وکارشان است. این تنها راه برای ساخت یک دارایی دیجیتال واقعی و بدون بدهی فنی است.
برای مطالعه بیشتر حتما بخوانید: وردپرس یا کد نویسی اختصاصی: چرا کد نویسی بهتر است؟
6. بعد از راه اندازی سایت، اولین قدم برای جذب مشتری چیست؟
بازاریابی انبوه، اشتباه ترین قدم است. اولین قدم، جذب هدفمند تعداد کمی کاربر اولیه برای ایجاد یک حلقه بازخورد است. هدف شما در این مرحله یادگیری است، نه فروش. از بازخورد این گروه برای بهبود سریع محصول استفاده کنید.
0 دیدگاه